خوشبختی چیست؟
اگر من یک کتاب بودم، به تو نزدیکتر بودم.
اگر واژهای بودم سراسیمه بر لبانت فرود میآمدم
و بر آن بوسهای مینشاندم
اگر من یک کتاب بودم، به تو نزدیکتر بودم.
اگر واژهای بودم سراسیمه بر لبانت فرود میآمدم
و بر آن بوسهای مینشاندم
چشمک ستارهها را بگو
روشنتر شده؟
نشانهای میبینی؟
من هر شب تو را به ستارگان میسپارم.
تا با هر درخشش تو را به یادم بیاورند.
یک من هستم و هزاران حسرت…
گشتن اصلیترین هدف زندگیست. چه به دنبال تو در کوچههای شهر باشد، چه بین سبزهزار.
تنهایی همان حفره ایست که متعلق به توست. تو ناگهان میان کلاس درس، سر کار، جلسه امتحان، مهمانی خانوادگی یا دوستانه، ملاقات با کسی که دوستش داری در یک کافه یا روی نیمکت حیاط دانشکده، در آن فرو میروی. ساکت و سریع.
از خدا خواستم هیچ وقت دنیام بزرگ نشه. یا اگر بزرگ شد دنیای تو هم قد بکشه. تا دنیاهامون چفت هم باشه.
خواستم بنویسم دوستت دارم.
اگر مینوشتم باید هزارمین بار میشد در کنار بقیه دوستت دارمها؛ چه بسا هم بیشتر.