در وصف داستان
نوشتن همچنین شکلی نو به گذشته میدهد.مگر ماجراهایی که حالا روی کاغذ میآورید،بامزهتر و هیجانانگیزتر از آنچه واقعا برایتان رخ داده نیستند؟ جملات قصار فصل
نوشتن همچنین شکلی نو به گذشته میدهد.مگر ماجراهایی که حالا روی کاغذ میآورید،بامزهتر و هیجانانگیزتر از آنچه واقعا برایتان رخ داده نیستند؟ جملات قصار فصل
خواستم شعر را چه فایده؟ گنجشکها چه در سر دارند که هست شعر بر لبانشان؟ من نه میپرم نه شعر میدانم این گنجشگها بیبال که
یبوست شعری گرفتم. به کلماتم گل محمدی پاشیدم. شیاف زدم. کارگشا نبود. حافظ خواندم. شکم قلم روان شد و اعصاب واژه آرام.
این یادداشت را قرار است بیوقه بنویسم. حوصله آدمها میکاهد وقتی با یک مشت کمفهم کمدرک کمتوجه زندگی میگذرانی. در دفتر معلمها برای دانشآموزی که
گاهی به خاطر دلبستگی خاصی مجبوریم خیلی از خواستهها و انسانها را دور بزنیم. به نظرم مهم است که دلبستگی ما به چه سطحی محدود میشود و از چه چشمهای لبریز.
نوشتن دنیای امنِ ممکنهاست. به این دنیا پای بگذارید و هر جور که خواستید برقصید.
چه فکر کنید که میتوانید یا فکر کنید نمیتوانید در هر دو حالت درست فکر کردهاید.
پیرزن داد زد:《 اینقدر گل چیدید بس نیست؟ قاصدکها را نچینید. اگر اینها نابود شوند خدا چطور مژده خوشی بفرستد؟》