□ پیرزن داد زد:《 اینقدر گل چیدید بس نیست؟ قاصدکها را نچینید. اگر اینها نابود شوند خدا چطور مژده خوشی بفرستد؟》
□
«رؤیا مخدّر واقعیت است»
زمانی که زندگی تیره و تار شود، تخیل و رؤیاپردازی برای جلوگیری از فروپاشی ذهن به پا میخیزد تا کمی اوضاع را تلطیف کند.
این جمله《آرتور میلر》 آغازین روزهای دانشجویی را برایم تداعی کرد. روزهای من و یکی از دوستانم به قدری میمرد که هزار آنافورا با کاش میساختیم و《آه》میگذاشتیم و سر خط… از آن روزها روزهای زیادی گذشت. غم و غصهها، دلتنگیها و دلنگرانیها سپری شد اما آن لحظات ناب را به یاد دارم. درازکش گوشهای از سالن همایش به روزهای خوب آینده میاندیشیدیم. لحظاتی که در کنار خانواده و دور از مشکلات دانشجویی و درس و مشق میگذشت. با گشایشِ چشم دو مردهی قبل سرچشمههای نیرویی برای زندگی بودند. رویا خالی از غصه است و گرنه در آن لحظات پای معایب زندگی با خانواده را به رویا میکشاندیم. همانطور که این روزها خاطرات دوران دانشگاه را به ازدواج رویا درمیآوریم تا جنین دلتنگی را بیاساییم و از بدبختیهایش غافلیم. یک انسان است و یک رویا.
آخرین نظرات: