قصارنویسی

□ تقویم به پنجم نخستین ماه بهار سرک کشیده اما زندگی من در ۴ فروردین مانده چون هنوز بیدارم و نویسا.

 

□ قصارنویسی آزمودم و بسی خندیدم‌ :

 

*اگر خودتان باشید، اوقات زیادی را تنهایید، اما خودتان باشید‌.

 

* مردم عادی تمایز را نمی‌درکند، اما متمایز بمانید.

 

* مادامی که مدرسه و دانشگاه کوته‌نگر است سقف آرزوی جامعه کوتاه می‌ماند.

 

* اندیشیدن رنج می‌آفریند با این وجود بیاندیش.

 

* خوب‌ها زخم بر‌می‌دارند، می‌بخشند، زخم برمی‌دارند، می‌بخشند، می‌میرند، می‌بخشند؛ خوب باشیم.

 

* اشک چشم‌ خشکید و الا دل می‌جوشد.

 

* روان‌شناس هم حق‌ شکست دارد.

 

* معلم هم حق دارد از مدرسه بگریزد.

 

* از دروغ شکستم که مبلغ راستی شدم‌.

 

* اگر لجاجت نبود الان کجا بودیم؟

 

* ای کنفوسیوس من در تاریکی نه شمع می‌افروزم و نه لعنت می‌فرستم، می‌خوابم.

 

* خدایا! از روز اول سهم عيش ما را کنار گذاشتی؟

 

* نقل‌قول توسعه‌فردی‌نویسان در جمع:《 چه دروغ‌ها که نگفتیم!》

به اشتراک بگذارید

2 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط