خاطره‌زده

1. کار آتش سوختن است

چه در جگر من باشد

چه بر سر تو

چه تن ابراهیم باشد

چه درِ سرپناهی از پارچه یا گِل

 

کار آتش سوختن است 

آتش که بر خیمه‌ات افتاد، سوختم

کاش ابراهیم بودی 

کاش تاریخ این‌گونه تکرار می‌شد

گلستان‌وار نه آتشین 

 

 

 

2. مریضی خودم به مراتب آسان‌تر از تحمل مریضی عزیزانم است.

 

 

 

3. فقیر‌ها از بقیه مردم خداباورترند چون پناه دیگری ندارند.

 

 

 

4. وقتی حوصله انجام کاری را برنمی‌تابد، ناتوانید. بهترین راه این است که توان را حوصله‌مند کنید. 

 

 

 

5. اگر اراجیف دیگران آزارتان می‌دهد، عوض حذف رشد کنید.

مولانا چه خوب گفته:

آنچه شما را آزار می دهد، برکت دارد. تاریکی شمع توست 

 

 

 

6. باران بر دختر کوچکم ،خاطره، ریخت

زخم‌ش تازه گشت

خون گریید

 دست من نبود

آرامش دیدگانش

 

از شعر خواستم دستی بر سرش کشد

گریستیم

 

باران شدت گرفت

با هم گِل شدیم 

راست می‌گویند:

«همه به اصل خود باز می‌گردند»

 

 

 

 

7. ما باران‌خورده‌ایم

که آغوش دریا باز است

 

شناگریم

با ماهی‌ها می‌خندیم

با مرغان دریایی می‌نشینیم

به ابرها می‌رویم

و در آسمان پرسه می‌زنیم

 

ما دلتنگان

در بیابان هم 

پرواز می‌کنیم

 

 

 

 

8. کاشی به کاشی می‌شود

پاهای ناتوانم

 

خسته‌ام از

خاطره پس از خاطره

اشک پشت اشک

 

باید ذهنم را عقیم کنم

تا خاطره‌ای نزاید

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط