دانشجومعلم کیست؟

پس از شش ترم و نیمی که گذراندم تا حدودی کشفش کردم.

دانشجومعلم شگفتانه‌ایی‌ست نه‌معلم است. نه‌دانشجو. زمان برد تا متوجه شدم کسانی که در شرح‌حال شبکه‌های اجتماعی خود را “معلم” خطاب می‌کنند کذب مطلق می‌گویند. و کسانی که خود را “دانشجو” معرفی می‌کنند از درک مهمی عاجزند.

برخلاف بقیه دانشجوها انتظار زیادی از او می‌رود. لااقل برای اساتید که این‌طور است. استادی دیدم اقراق کرده به بار کردن لیچار به یک دانشجومعلم. اما اشتباه نکنید! نیتش خیر بوده. می‌خواست به او بفهماند معلم خوبی نخواهد شد و چرا این‌جاها پیدایش شده! (همه اساتید به این سبک معلم تربیت نمی‌کنند).

یکی از واحدهای تخصصی در دانشگاه فرهنگیان کارورزی نام دارد. مشابه هدف کارورزی در رشته های مهندسی، پزشکی و… نیز دیده می‌شود.

یکی از تجربه های بی‌ثمر من از این درس پربار در هفتمین ترم است. با توجه به محدودیت های کرونایی باید در شهر محل سکونت خود درس کارورزی را بگذرانم. بدین صورت که با هماهنگی آموزش و پرورش محل خدمت به مدرسه‌ایی بروم. با هماهنگی معلم درس مربوطه قسمتی از تدریس را برعهده بگیریم.

هدف این فعالیت کسب تجربه و شناخت نسبت به دانش آموزان و به نحوی محک دانشجومعلم کارورز است.

اما به محض ابراز وجود به معلم کارورزی خود، فرمودند که نمی‌توانند به من نقش تدریس بدهند و چنین چیزی بدیع است.
در کنار بقیه انتظارهایی که از دانشجومعلم می‌رود این را هم بگنجانید که باید در مواقعی کفش پولادین به‌پا کند تا بیاموزد. (البته تمام معلم‌ها دچار  ضعف اطلاعاتی نیستند).

تدریس خوب. مطالعه کافی. اخلاق عالی. خلاصه ساختن و سوختن را از ابتدای تفکر به حرفه معلمی بیاموزد. یعنی علاوه بر مطالعه باید اخلاق خوبی هم داشته باشد. نه تنها اخلاق علم آموزی بلکه اخلاق مورد نیاز برای حرفه معلمی را نیز کسب کند.

ترم های اول دانشجویی وقتی با چارت درسی روبه رو می‌شدم با گله فراوان دروس تربیتی را در دسته بدردنخورها قرار می‌دادم. با این راهکار فرصت بیشتری برای مطالعه دروس تخصصی شکار می‌کردم.

اما رفته رفته کشف کردم نام من فقط دانشجو نیست. دانشجومعلم است. و این پسوند بر نام پرمحتوای “دانشجو” ، تمایز ایجاد می‌کند.

رشته من زبان انگلیسی است. برای مثال دانشجویان این رشته در دانشگاه های دولتی نه واحدهای تربیتی می‌گذرانند و نه معلم می‌شوند.

آنها تنها دانش زبان انگلیسی را می‌آموزند. نه آموزش آن را. نه برخورد با شاگرد و تمام نکات ریز و درشت معلمی را.
برای مثال، اینکه در محیط مدرسه معلم باید چگونه باشد؟
از چه روش های تدریسی بهره بگیرد؟
یک معلم چگونه مرام حرفه‌ایی به‌خرج دهد؟
و هزاران سوال دیگر که تنها در دانشگاه فرهنگیان می‌توان یافت.

اما مطمئنا یک دانشجومعلم نمی‌تواند به تحصیل دانش‌کاهی بسنده کند. اهمیت حرفه معلمی حتی در دانشگاه هم مطرح نیست. تنها کسی می‌تواند لمسش کند که برای خودش برنامه‌ایی بچیند. راه‌ و‌ روشی اتخاذ کند که با آن به‌درستی حرفه اش را پیاده کند.

مهارت‌های تخصصی نیازمند مطالعه و سرو کله سزدن با دروس تخصصی است. مهارت های معلمی نیاز به مطالعه، استفاده از تجارب و کسب حوصله است. مطمئنا تا به حال به ذهن دانشجومعلمان رسیده است که چگونه با دانش‌آموزان بیش‌فعال، نامنظم، نه‌چندان مودب، تن‌پرور رفتار کنند.

اما در این‌ بین دانشجویانی هستند که خود را متکی به گرفتن نمره قبولی کرده اند. معلمانی هم هستند که خود را دانا و مسلط به زیر و بم کلاس مدرسه تلقی می‌کنند و نیازی به یادگیری ندارند.

شما از کدام دسته هستید؟

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط