زخمستان

□ وقتی چیزی را از دست می‌دهید درسی را که از آن گرفته‌اید از دست ندهید.

(دالایی لاما)

 

با خوانش این جمله به یاد دردهای دیرین افتادم. اتفاقات، اشتباهات و آدم‌هایی که زخم‌‌ها بر تن من یادگار گذاشتند. می‌توانم برای ارتکاب آن اشتباهات خودم را سرزنش کنم اما‌ نمی‌توانم خودم را برای تکرار یک خطا مواخذه کنم. چرا که یک زخم‌خورده از یک خنجر دوبار زخم برنمی‌دارد. 

 

 

در سینه‌ام 

جهانی‌ست دغدغه 

شهر به شهر زخمستان‌هاست

در هر روستا 

کلبه‌ای اندیشه‌ست

که در آسمانش

کبوتری امید

و پروانه پروانه آرزو 

می‌پرد

 

من 

سالکم،

بی‌سلوک

بی‌بال

بی‌شتاب 

اشک‌هایم را ببین

دست‌هایم را بگیر

 

من دلتنگم،

دلتنگ آن آسمان 

من دل‌زده‌ام

از خوناب این زخمستان

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط