□ اگر تشخیص شما باشد، رهایش خوشمزهترینها آسان است. شما بهترین دکتر یزد یا شیراز نیستید؛ خدایید.
□ تعریفم از خدا یه مامان مهربونه که حتی وقتی ازش دلخوری باز کسی جز اون نیست بپری تو بغلش.
□ توی حرم امام رضا بعضیها جزء قرآن پذیرایی میکنند: دعوت به فکر. همیشه پذیرایی مهمان با حال و هوای میزبان همخوانی دارد.
□ وقتی به بلوغ عقلی میرسم که تصمیم دیگران رو بدون چونوچرا و نقونوق انجام بدم.
□ اینکه آدمهای رنگارنگ با دیدن گنبد طلایی یک رنگ میگیرند: رضاییرنگ، زیبا نیست؟ وحدت در عین کثرت با تو معنا میگیرد.
□ برای درک بعضی فضاها نه نیاز به رنگ و لعابه و نه لمس محیط. فقط و فقط عطر اونجاست و شامه دیونهات.
□ رو به راهم
از لحظهای
که
رخصت دیدار تو رسید
یکییکی میچیدم
خواهش،
گله،
غصههایم را
در کولهای که از تار بود و امید
قدمقدم
عقدهها میشکافت
از دیده قطرهها میچکید
بابالجواد
ترکترک شدم
روشنی که به هر گوشهام تابید
مَن
من
من
به لکنتم شرم میخندید
چه خواستهای داشتم؟
جز تو
چه میتوان طلبید؟
□ به کبوترها رشک میبرم
چه با تو ندارند
بدون اجازه میآیند
ناگهان غیب میشوند
آنها مریض هم میشوند؟
شفا مییابند؟
راستیراستی
کبوترها را بیشتر دوست داری یا من؟
□ دریا گریید
در اشک خویش غرق شد
پیکر را
به پریان و ماهیان
بخشید
و شوری را
به غدای مردم
آخرین نظرات: