رازِ گول‌زنک

زندگی به هیچ نمی‌ارزد؛ اما ارزش هیچ چیزی به اندازۀ زندگی نیست.

آندره مالرو، فاتحان

 

 

لابد سری در گزین‌گویه‌ نهفته‌. هر کدام به تجربه‌ای نزدیک° در بغل گوش می‌پیوندد.

 

 

 وقتی گزین‌گویه بالا را خواندم، چند دقیقه قبل بر پرده ذهن نمایان شد. عکسی از خواهرزاده ۵ ماهه‌ام که دل به گولو‌‌اش بسته.عنان از کف داده و گردنش خمیده‌ اما هنوز سرگرم آن وسیله بی‌خاصیت است.

 

 

 گمان کردم حکایت او و گول‌زنک حکایت ما و تلواسه‌ها با خداست. او ما را از بالا درگیر مسئله‌ای سطحی‌ می‌نگرد که کمرمان از کوشیدن دولا شده و جانی در تن برای فتح باب نمانده.

 

 

 نه می‌توان تشویش را پس زد و نه باید در جلد پوستی ته نشست. مسائل در عین اهمیت° بی‌اهمیتند و این تناقض راز گنگی زندگی‌ است. از این‌رو جناب حافظ فرمود: 

 

برو به هر چه تو داری بخور، دریغ مخور

که بی‌دریغ زَنَد روزگار تیغِ هَلاک

 

 الان می‌درکم چرا گزین‌گویه‌ها نزدیک به تجربه‌اند: زندگی پیچیده است و هر لحظه‌ِ زندگی ما هزاران گزین‌گویه‌ی نوشته نشده.

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط