اگر از این ترکیب خندهتان نگرفت و یا افسوسی نخوردید قطعا ایرانی نیستند.
اما این واقعیت تلخی است که ما هر روز با رفتن به مدرسه ، فرستادن فرزندانمان به مدرسه یا با دیدن یک دانشآموز در گوشه و کنار خیابان برایمان تداعی میشود و نمک بر زخمهای کهنه مان میپاشد.
آنچه گفته شد، معضلی است که بخشی از آن میتواند سهمیه شاهکار یک معلم باشد.
برای شکوفایی خلاقیت نیاز به امکانات ویژهای نیست چراکه نمیتوان آن را تزریق کرد و خداراشکر شیره نوآوری و خوشذوقی در هیچ فروشگاه و یا مدرسه مایه داری یافت نمیشود؛ تنها نیاز به دل و قلوه شما دارد تا از درک خلاقیت دانشآموزتان نمیرید!
دانش آموزی که فردا دانشجو، مدیر، مسئول، استاد و آیندهساز است. دانش آموزی که فردا والد میشود را نباید دستکم گرفت. جامعه آینده شما، حل مسئله و ابتکارش زیر نظرهای شما است. اگر جامعه بهتری میخواهید، برای آن دل بسوزانید. اگر از وضع موجود ناراضی هستید تنها راهحل شما کلاسی است که دانش آموزانش با ویژگیها و خصوصایت متمایز امانتان را میبرند.
هر تمایز یک ابتکاری است بکر و بیمانند. تصور کنید کولهبار و وسائل لازم را برمیداربد؛ راهی سفر به ناشناختهترین مکان جهان میشوید. برای دیدن نقاط بکر قدم به کوه و دشت و چمن میگذاريد. شما هر روز ،با رفتن به کلاس درس این کار را انجام میدهید. اما نه تنها عکسی نگرفته بلکه با بی تفاوتی از کنارش ميگذريد.
درواقع از کشف آن نقطه بکر محروم میشوید. اگر روزی کشف شد که خوشا به حال جهان و کتاب گینسش! اما اگر همه مانند شما سرشان در برف بود و آن استعداد حیف شد، يك نسل تقاص اين اهمالكاري را پس خواهد داد.
آخرین نظرات: