از اینکه معلم میشوم خوشحالم. در طول سالهای دبیرستان گلهمند بودم که عمرم بیهوده تلف میشود. تمام اوقات فراغت و یادگیری من در کلاسهای زبان و باشگاههای ورزشی سپری میشد. اموری که باید در چهارچوب مدرسه خلاصه میشد. اما مدارس از آن شانه خالی میکنند. اگر مدارس بیدار میشدند، نیازی به کلاسهای تئاتر، ورزش، زبان و هزاران کلاسی که دانشآموزان میروند، نبود. البته به اینها خلاصه نمیشود. اگر مدارس بیدار شوند، نیاز به زندانها هم نیست. نه اینکه بار همه معضلات و فعالیتهای تربیتی را بر دوش مدرسه بیندازم. اما مدرسه میتواند مشارکتپذیر باشد. اگر مدرسه بتواند تعامل درستی با ارگانهای دیگر داشته باشد، مثلا هیئات، مساجد، مراکز تربیتی و دغدغهمندی که به رشد و پویایی نسل جوان میاندیشند، خروجی مدارس بهتر خواهد بود. تربیت اخلاقی، دینی و جهادی به راحتی صورت میگیرد و دانشآموز با کارگروهی انس گرفته و به نوآوری در زمینههایی میپردازد. مثلا دانشی که از مدرسه میآموزد را با استفاده از امکانات و راهنماییهای مراکز به کار بندد و دست به نوآوری و خلق ایدههای ناب بزند. اینگونه با گذر زمان بخشهای کارآمد کتب از ناکارامد نیز مشخص میشود و علاوه بر ایجاد روحیه عزت نفس و کارآمدی، از ایدههای نوجوانان نیز استفاده میشود و علاقه آنان به علمآموزی افزایش مییابد.
خوش حالم که معلم خواهم شد. مدرسه با تمام ضعفها و کاستیها محل زندگی جوانان زیادی است. کسانی که محیا و مشتاق کلام تازهاند. مدرسه مکان تفسیر و تعبیر مفاهیم است. اگر در مدرسه رفتار و گفتاری بوی بی عدالتی بدهد، اگر از عدالت هم بگوییم، راه به جایی نمیبرد. تلاش میکنم فرد و معلمی عادل باشم. و از آنان بخواهم عدالتخواهی را از دوران تحصیل تمرین کنند. اگر میخواهند مدرسهشان تغییر کند، دست به کار شوند. ایده بدهند. تلاش کنند. پای کار بیایند. دستانشان را روی هم نگذارند، بیل و کلنگ آرزوهایشان را بزنند. اگر بنشینند و فقط تماشا کنند، کسی آرزوی آنها را محقق نمیکند. پس فکر نکنند کسانی که مدام غر میزنند و قدم از قدم بر نمیدارند، جسورند. جسور کسی است که میکوشد. برای آرزویش هدفگذاری دارد و به موقع تذکر شایستهای نیز میدهد. درسشان را بخوانند و در حد توان خدمت کنند. هر جا نشستند به عنوان یک عدالتخواه از آروزی اجتماعی بگویند و قانعشان کنند که برای تحقق عدالت باید دست به کار شد.
به خودم نیز میگوییم. به عنوان یک معلم میخواهم در تحول آموزش و پرورش دخیل باشم. به عنوان کوچکترین عضو، برای بهتر شدن اوضاع آن میکوشم. قدم اول کسب دانش است. باید نسبت به معضلات آن آگاه باشم. باید بدانم در چه کشتیای قرار دارم تا سر از کار عیبها دربیاورم و بتوانم تعمیرش کنم. یکی از این نواقص عدالت آموزشی است. مسئله عدالت در هر جایی که باشد مهم است. در آموزش و پرورش، از همه جا مهمتر. چرا که نبود عدالت آموزشی، فقدان عدالت در دیگر عرصهها را به دنبال دارد. کسب دانش و عدالتخواهی و عدالتخواه بار آوردن از مهمترین ویژگیهای یک معلم نمونه است. در نتیجه با تفکر در مورد نقش معلمی خود در آینده در چهارچوب کلاس درس، از میان مسائل متفاوت کشف استعداد را به عنوان عاملی تسریعبخش در تحقق عدالت آموزشی برگزیدم.
آخرین نظرات: