من کودنم!

من کودنم!
من احمقم… !

به‌تکرار چنین جملاتی را از کلام شاگردان شنیده‌ام. بازتابی جز  «چرا به خودت بد و بیراه می‌گی؟» بروز نداده‌ام.

بعد از مطالعه حدود پنجاه صفحه از کتاب «نیمه تاریک وجود» به دستاوردی تازه رسیده‌ام.

اینکه انسان‌ها چون تصویر تمام‌نگار (Hologram)  کارت اعتباری یا گواهی‌نامه رانندگی‌اند که با تابیدن اشعه لیزر روی یک قطعه از آن نمایی کامل از تصویر به‌دست می‌آید. در نتیجه با بررسی ویژگی‌های یک انسان، تصویر کل هستی در چنگ ماست. پس بیراه نیست که دیپاک چوپرا معتقد است: « ما در جهان نیستیم، جهان در درون ماست.»

به گفته جبران خلیل جبران:
«همه آنچه در خلقت است، در درون شماست و هر آنچه درون شماست، در خلقت است.»

جناب مولوی نیز می‌فرمایند:
«بیرون ز تو نیست هر آنچه در عالم هست
در خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی»

ادعای آدمیزادی خالی از غرور، خشم، تنفر و هرآنچه به گمان ما نابخشودنی‌ست تحقق نمی‌باید.
در واقع ما مجموعه‌ای از تمام احساسات و خصائص تشریف داریم. پرجگری، خوف، خجلت، رشک و پنهان‌کاری همه گستره عشق را شامل می‌شوند. در واقع عشق ماحاصل تمامی احسا‌س‌هاست، ولو آن‌هایی که دست‌ودلمان را در افشا می‌لرزانند. جناب یونگ می‌گوید: « من ترجیح می‌دهم کامل باشم تا خوب!»

کامل بودنِ ما در گرو پذیرفتن تمامی ویژگی‌هاست. یعنی من نمی‌توانم نپذیرم احمق، بی‌اراده، منزجرکننده، بی‌خاصیت و بوق هستم. به‌راستی چرا نپذیریم وقتی رشدآفرین است؟

به یقین اگر تله‌های حماقت را نشناسم، شناخت هوشمندی دشوار است.
اگر فرق میان تاریک و روشن مسجل نباشد، چگونه می‌توان روشنایی را تمیز داد؟

به نقل از دبی فورد: «هنگامی که بتوانید تاریک‌ترین و پنهان‌ترین ویژگی‌های خود را با روی گشاده بپذیرید و بگویید:« من آن هستم»، آن‌‌هنگام به روشن‌بینی حقیقی دست‌می‌یازید.»

زین پس، با دیدن افرادی که به راحتی لبخند می‌زنند. به بلاهت مقر می‌شوند، مبهوت نمی‌مانم.
لبخندی می‌زنم؛ می‌گویم « آدمیزاد است دیگر. من هم گاهی ابلهم رفیق. باید این خصیصه را چون ذکاوتمان دوست بداریم»

شما به کدوم ویژگی اعتراف می‌کنید؟

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط