کاش نوشتن…

کاش نوشتن می‌توانست، فاصله ذهن تا قلم را بکاهد.

کاش نوشت می‌توانست، بیشتر خود را به من یادآور شود؛ مثلا روزی چند صد بار غل و زنجیر به دست به بازجویی‌ کتبی‌ام بکشاند.

کاش نوشتن می‌توانست مرا دلداری دهد. به آغوش بکشد. اشک‌هایم را بروبد.

کاش نوشتن می‌توانست، گذشته را پاکسازی کند.

کاش نوشتن می‌توانست،  مرا به ديگران بفهماند.

کاش نوشتن، کمال‌گرایی را از من بستاند.

کاش نوشتن می‌توانست، بینی‌ام را بخاراند.

کاش نوشتن می‌توانست، یاوه‌گویان را خفه کند.

کاش نوشتن، را بیاموزم.

کاش نوشتن می‌توانست، چون آهو در باران از میان اشک‌هایم، بخرامد.

کاش نوشتن می‌توانست، چربی‌ها را آب کند.

کاش نوشتن باعث و بانی اشک شوق مادرم باشد.

کاش نوشتن می‌توانست، مرا به سفر ببرد.

کاش نوشتن می‌توانست، واژگان ناب را شکار کند.

کاش نوشتن می‌توانست، یک رز قرمز در دفترچه برویاند.

کاش نوشتن می‌توانست، برقصد چون دختری در گندمزار.

کاش نوشتن می‌توانست، بخندد. صدای خنده‌اش به یقین زیباست.

کاش نوشتن، هیچ‌گاه ترکم نکند.

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط